به تازگی مهدی عجم به سراغ شماری از اعضای کادر درمانی بیمارستان بقیهالله الاعظم(عج) رفته و پس از گفتوگو و گوشِ دل سپردن به خاطرات و روایتهای این افراد تلاش کرده بخش کوچکی از دریای ایثار و جهاد آنها را نشان دهد. کتاب «آب پرتقال در کربلای ۵» ۱۳۵ خردهروایت کرونایی از مدافعان سلامت است که توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است. عجم در مقدمه اثرش نوشته است: «وارد بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان شدم. بیتعارف و خجالت بگویم، قدری ترسیده بودم؛ شاید هم طبیعی بود. در دوران کرونا بروی به بخش ویژه یعنی سنگرِ کمینِ خطِ مقدمِ سلامت و ترس نداشته باشی؟!». گفتوگوی ما را با این نویسنده درباره اثرش بخوانید.
چه شد این کتاب نوشته شد؟
سال گذشته پس از پایان موج اول کرونا و فروکش کردن بیماری در اوایل ماه مبارک رمضان این ایده به ذهنم رسید که به هر حال این بیماری خواهد رفت، ولی آن حجم ایثارگری و مجاهدت مخلصانه کادر درمان کشورمان باید در دل تاریخ ثبت و درج شود مانند روزهای دفاع مقدس که حالا با گنجینهای از خاطرات، روایتها و آثار خوب برای همه نسلها مواجه هستیم و قابل استفاده است و هنوز هم تولیدات جدیدی هر از چندی به بازار نشر میآید.
به هر حال این کار را شروع کردم آن هم در شرایطی که استرس و نگرانی کل کشور را گرفته و هنوز بیماری بسیار ناشناخته است و کادر درمان شبانهروز در حال جهادی مقدساند. این شد که اوایل اردیبهشت ماه ۱۳۹۹ کار تدوین و گردآوری خاطرات آغاز شد و به این دلیل ژانر خاطره –روایت را انتخاب کردم که به دلیل مستند و واقعی بودن همیشه برای مخاطبان جذاب و خواندنی است.
در خصوص فرایند نوشتن کتاب توضیح دهید.
در ابتدای کار با مشورت چند تن از دوستان عزیزم که خود جزو کادر درمان و در حال خدمترسانی در بیمارستان بقیهالله الاعظم(عج) بودند فهرست اولیهای شامل پزشکان و پرستاران درگیر در صف نخست مقابله با کرونا تهیه کردیم و در این فهرست تلاش شد از بخشهای مختلف بیمارستان در آن حضور داشته باشند، سپس درخواست دیدار حضوری کردم و ضبط خاطرات شروع شد البته فقط خاطره صرف نبود و عزیزان در خصوص مسئله کرونا درددلهایی دیگر هم داشتند و در دل آن خاطرات نیز روایت میشد.
حدود ۹ ماه فرایند گردآوری اولیه زمان برد و بعد بازنویسی فنی اثر آغاز شد و در این مرحله از چند نفر از کارشناسان و یکی از نویسندگان خوب حوزه هنری جناب جواد کامور بخشایش مشورت گرفتم که در نهایت اثر شهریورماه منتشر شد.
نکته مهم در گردآوری روایتها این بود که برخلاف تصورم کار به شدت سخت بود؛ هماهنگیهای عزیزان و رفتن به محیط کار به کندی صورت میگرفت و مقداری تردید از ادامه این پروژه با من بود که سخنرانی رهبر معظم انقلاب در اواخر اردیبهشت که به خاطر تجلیل از کادر درمان بود، تردید من را برطرف کرد. ایشان فرمودند: «این هم یک مطالبه جدی و یک آرزوست ان شاءالله این آرزو برآورده بشود ای کاش کسانی بتوانند مثل شهید آوینی این جهاد عظیم و عمومی را روایت بکنند...».
تأثیر این جمله بر من فوقالعاده بود.
حقیر قابل قیاس با شهید آوینی نیستم اما دعا میکنم با ثبت و ضبط این خاطرات نقش کوچکی در برآورده شدن آرزوی رهبرمان ایفا کرده باشم.
چه تصوری از تلاشهای کادر درمان داشتید و پس از انجام پروژه چه تغییری در تصور شما ایجاد شد؟
بنده به دلیل نوع شغلی که دارم (دانشگاه علوم پزشکی) و ارتباط نزدیک با محیطهای درمانی و اقشار شریف آن با تلاشها و مجاهدتهای عزیزان بیگانه نبوده و پیش از شیوع بحران کرونا حتی از نزدیک با نوع کار و تلاشهای این عزیزان آشنایی کاملی داشتم، اما بحران کرونا پدیدهای بود با زوایایی خاص که برای بنده که هیچ، برای خود کادر درمان هم جدید و متفاوت بود.
احساس خود شما از دیدن تلاشهای کادر درمان و نوشتن این کتاب چه بود؟
باید اعتراف کنم نقش مدافعان سلامت در جهاد مقابله با کرونا واقعاً بیبدیل بود و هیچ چیزی از خاکریزهای کربلای۵ و والفجر۸ کم نداشت، گواه این ادعا هم حدود ۳۰۰ شهیدی است که کادر درمان شریفمان در این یک سال و نیم تقدیم انقلاب و میهن کردهاند و هزاران جانباز که در حین خدمترسانی به ملت شریف مبتلا شدند.
در همین یک سال و نیم رهبر فرزانه انقلاب بارها و به مناسبتهای گوناگون از کادر درمان تجلیل کردهاند که بیسابقه است.
در حین انجام کار با چه مسائلی مواجه شدید که شما را بیشتر تحت تأثیر قرار داده و در ذهن شما ماندگار شده است؟
در اوایل کار این کتاب بنده به شکل کاملاً تصادفی با خواهر پرستاری گفتوگویی کوتاه داشتم که ایشان یک ماه پس از انجام گفتوگو به شهادت رسید؛ شهید مدافع سلامت خانم شیرین صفوی. ماجرا به این شکل بوده که من به بخش سیسییو برای گفتوگو با پرستار دیگری رفته بودم که پس از گفتوگو با ایشان دو سه نفر از همکاران ایشان نیز به جمع ما پیوستند و هر کدام چند دقیقهای کوتاه مطالبی را بیان کردند.
هشت ماه بعد در آخرین روزهای تدوین کتاب متوجه شدم یکی از آن گفتوگوهای کوتاه و گذرا در آن بخش با شهید صفوی بوده است که البته مطالب مهم و تکاندهندهای را بیان کرد اما مسئله جالبتر اینکه چند روز پس از شهادت ایشان همکارانش در کمد شخصی محل کار ایشان دستنوشتهای را پیدا میکنند که چند هفته قبل شهادت در شب قدر در هنگام خدمت نوشته بود و آن نجوایی با خداوند بزرگ است. این دستنوشته توسط همکارانش در اختیار بنده قرار گرفت و در انتهای کتاب منتشر شده است.
آیا این کتاب و روایتها ادامهدار خواهد بود؟
بله نگارش دفتر دوم برای گردآوری روایتهای سایر اقشار کادر درمان آغاز شده چون غیر از پزشکان و پرستاران محترم، عزیزان دیگری در بحران کرونا مجاهدانه تلاش میکنند؛ قشرهایی که در آزمایشگاهها و بخشهای تشخیصی مانند سیتی اسکن و رادیولوژی تلاش میکنند و شهدایی را تقدیم ملت کردهاند که ضروری است خاطرات و روایتهای این دوستان نیز ثبت، درج و منتشر شود. کار من روی جامعه کارکنان بیمارستان بقیهالله(عج) انجام شد و آرزوی من این است سایر محققان و اهل قلم و نویسندگان از صدها مرکز درمانی فعال در مقابله با کرونا در سراسر کشور چنین روایتهایی را ثبت و ضبط کنند.
در بحرانهایی مانند بحران کرونا، وظیفه ادبیات چیست و ادبیات چقدر میتواند در آگاهی جامعه در نوع برخورد با این بحرانها مؤثر باشد؟
ادبیات نقش محوری و کلیدی در ثبت و درج وقایع مهم اجتماعی و انتقال به نسلهای بعدی را بر عهده دارد و میتواند افکار ملتها را سامان دهد و به حقیقت رهنمون سازد.
شما اکنون با وجود گذشت بیش از ۳۰ سال از پایان هشت سال دفاع مقدس اگر بخواهید با آنچه بر ملتمان گذشت بیشتر آشنا شوید اول به کتابها و ادبیات دفاع مقدس مراجعه میکنید هر چند نقش سینما و هنرهای دیگر نیز مهم است ولی ادبیات پایه اصلی بسیاری از هنرهای دیگر است و یک حقیقت تا به زبان هنر آمیخته نشده و به جامعه عرضه نشود ماندگار نخواهد بود.
به نظر خودتان «آب پرتقال در کربلای۵» چقدر توانسته به کادر درمان و فداکاریهای آنها ادای دین کند؟
قطعاً پاسخ این پرسش را باید مخاطبان فهیم بدهند ولی من معتقدم یک کتاب کوچک که هیچ اگر صدها فیلم، کتاب و اثر مستند در وصف این حجم رشادت و ایثار کادر درمان و شهدای سلامت تهیه شود، باز هم کم است، اما معتقدم این اثر به دلیل روایتها و خاطرات واقعی دست اول از کادر درمان میتواند زمینهساز تولید آثار هنری فاخر شود.
نظر شما